سلام بابایی . چند روزه آشفته ام . حکم دادگاهت مدتی پیش اومد . راننده ای که با اون سرعت و بی احتیاطی تورو به کام مرگ فرستادو از صحنه گریخت درچنگ عدالت گرفتار شد . دیه بریدن با دوسال زندان . دوسال ویک روز. زیاده مگه نه؟ آخه اون شب که تو از عرض خیابون دکتر حسابی عبور می کردی ماه حرام بوده . اونم برای یک زن .یک مادر .یه مادر که بچه هاش اندازه تو هستند و منتظر. از روزی متوجه شدم حکم جلب براش صادر شده و باید بره زندان ، آشفته ام . آخه زندان رفتن یه زن و یک مادر چه دردی از من ومادرت دوا میکنه .؟ نمیدونم برای تو سودی داره یا نه .قطعا جایی که تو رفتی و دعایی که دریافت کننده های اعضای بدنت بدرقه راهت می کنندجایی نیست که کینه و عداوتی در دل تو از قاتلت باقی گذاشته باشه. البته اگه این زن قاتل باشه که به نظر من نیست . یه روز زنگ زد میگفت میخوان ببرنم زندان به دادم برسید من بیگناهم . نه که دلم بسوزه دلم ریخت پایین . رفتم دادگاه براش کاری بکنم .اما نتونستم مانع بردنش به زندان بشم .امروز شرکت بیمه میگفت نمیتونیم همه ی دیه رو پرداخت کنیم الحاقیه نداره و مسایل قانونی بیمه . یه مبلغی باید خودشون بدن که گفتن نداریم بدیم باید بریم ستاد دیه وخیریه ها و... فکر کنم خانواده گرفتاری باشن . تا پرداخت نکنن هم قانون رهاشون نمیکنه . .میگم مجتبی بیا یه کاری بکنیم .بیا قبل از ستاددیه و زنگ واسطه های خیریه منو تو بشیم ستاد دیه وخییر. میدونم توی اقوام وخویشان ونزدیکان خیلی داریم که نیازمند کمک وامداد هستند .برای هزینه بیمارستان دوا ودرمان ، برای تهیه جهیزیه وبرای اجاره خونه وهزار مشکل دیگه چشمشون به دست کمیته امدادوبهزیستی و خییرهاست .اما شاید بتونم از همون که بیمه میده بخشی از این مشکلات اطرافیانو به نام تو حل کنم . آقا مجتبی ، پسرم میخوام از باقیمانده دیه ات و از موندن اون زن توی زندان بگذرم رضایت بدم برای رضای خدا. می خوام یه بار دیگه مثل اون روزی که اعضای بدنت به نیازمندان اهدا شد دعا ودرخواست آمرزش برات فراهم کنم .آخه ائمه معصومین ما خیلی سفارش کردند که زمینه دعای دیگران را برای خودتون فراهم کنید و برای دیگران دعا کنید .میخوام دوباره اشک شوق را توچشم خانواده های گرفتار ببینم .میدونم برای توهم خوشایند نیست که یه خانواده متلاشی بشه .بذار یه بار دیگه حالا که خدا مقدماتشو فراهم کرده به این خانواده گرفتار شادی هدیه کنیم تا خدا به روح تو وبه زندگی ما هم شادی عطا کنه . نظرت چیه بابایی؟
خاکریز
نوشته شده توسط : محمد - تاریخ : دوشنبه 92/5/28 ساعت 12:44 ع
مطلب بعدی :
پدیده ای که پدیده شد